خبر حضور تو تو وجود مامانی
سلام غنچه دلم. ببخشید که کار ساخت وبلاگت رو انقدر دیر شروع کردم یعنی وقتی که تو 5 ماه و 25 روزه که تو وجودمی. ولی میخوام از همون اولش برات بنویسم. (البته اینم ایده خاله آرزو بود ) هفته اول مهر 93 بود که یکی از دوستام (مریم) با دخترش ملینا که 7 ماهش بود ناهار اومده بودن خونمون. ملینا هی منو نگاه میکرد و دستمو سفت گرفته بود و هی میخندید. انقدر این کارو کرد تا مامانش گفت فکر کنم تو هم تو دلت یه نی نی داری وملینا فهمیده. خلاصه از اون اصرار و از منم انکار تا اینکه مجبورم کرد برم آزمایش خون بدم. 12مهر رفتم آزمایش دادم و در کمال ناباوری و خوشحالی دیدیم واااااااااااااای یه فرشته کوچولو که تو باشی تو وجودم شکل گرفته. ...
نویسنده :
ترنم
11:07